مقدمه:
بدون شک، قرآن کریم تنها برنامه زندگی است که سعادت و خوشبختی را برای هر فرد تضمین میکند، در این اساسنامه که از سوی خالق و آمِرِ انسان تنظیم شده، نیازهای ریز و درشت او برای رسیدن به کمال سعادت و خوشبختی مطرح شده است.
دین اسلام مجموعهای از عقاید و تعالیم و دستورات عملی میباشد که در قالب تعالیمی هدایت بخش بر قلب پیامبر (ص) از جانب خالق حکیم وحی شده است و نظام اخلاقی را به صورت مجموعه آموزههایی که راه و رسم زیستن به نحو شایسته و بایسته را در آن ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین نموده، و در نتیجه به خوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد. از این رو سخن گفتن از نظام اخلاقی منسوب به اسلام امری موجه و گفتوگو درباره ساختار کلی حاکم بر این نظام امری درخور تأمّل و اندیشه خواهد بود.
قطعاً خاستگاه بنیادین دستورات اخلاقی در اسلام، نه لذتطلبی است و نه سودجویی، نه خرد و نه وجدان، نه عرف و نه جامعه و نه تجدد مآبی، و نه دیگر چیزهایی که مکاتب اخلاقی مطرح کردهاند، بلکه منبع فرامین و ملاک عمل و دستور اخلاقی – در اساس کار – همان وحی الهی است.
بر همین مبنا خیر، آن چیزی است که خداوند فرمان انجام آن را صادر نموده است، و شر و بدی، آن چیزی است که خداوند از آن نهی فرموده است. به عبارت دیگر شریعت اسلام شریعتی است همنوا با سرشت سالم، و موافق با اندیشهی بالنده و رشدیافته. و جای شگفتی نیست که قرآن وارستگان و صاحبان اخلاق نیکو را با صفت «أُولِی الْأَلْبَاب» توصیف میکند، همچنانکه در پایان برخی اوامر و نواهی به همین نکته اشاره میکند، از جمله در این فرموده:
«ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونََ» (الأنعام: ۱۵۱)
«... اینها اموری هستند که خدا به گونهی مؤکد شما را بدآنها توصیه میکند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید.»
به همین دلیل میبینیم که اخلاق در اسلام فقط بر فرمان قاطع و تکلیف تعبدی تکیه نمیکند، بلکه بر مخاطبساختن اندیشهها و تحریک وجدانها، در مورد یک نظام اخلاقی قابل فهم و برهانی دارای پیامدهای دنیوی و اخروی مشخص نیز تکیه مینماید؛ از جمله در مورد سفارشهای لقمان به فرزندش:
«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ ۚ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» (لقمان: ۱۷ – ۱۹)
«ای فرزند عزیزم! نماز را چنانکه شاید بخوان، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو میرسد شکیبا باش. اینها از کارهای (اساس و مهمی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثابت ورزید. و با تکبر و بیاعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو، چرا که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمیدارد. و در راهرفتن اعتدال را رعایت کن و (در سخنگفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشتترین صداها، صدای خران است.»
بنابراین نظام اخلاقی اسلام تنها وعظ و چند تا دستور و حکم نیست که احکام اخلاقی غیر از نظام اخلاقی است. این نظام با شناختها شروع میشود و به عشقها گره میخورد.... عظمت این نظام اخلاقی این است که دستور نمیدهد، بلکه تبدیل میکند.
پس ضرورت دارد که در بارهی اساس صحیحی که ممکن است اخلاق انسانی بر اساس آن محکم و استوار، بنا شود، بحث و کاوش کنیم؟ حقیقت این است که این تنها بحث و کاوش علمی نیست، بلکه ضرورتی واقعی از ضروریات روزمره زندگی میباشد. خصوصاً در این عصر پرآشوب که بر ضرورت و اهمیت مسائل اخلاقی افزوده است، قطعاً بحث از چنین اساس اخلاقی از مهمترین و ضروریترین مسائل زندگی به شمار خواهد آمد.
معنای لغوی اخلاق
اخلاق در لغت به معنای طبیعت و سرشت است. دکتر عبدالکریم زیدان در این مورد چنین میفرماید: «اخلاق، مجموعهای از معانی و ویژگیهای مستقر و ثابت در نهان انسان است که در پرتو آن، رفتار در نظرش نیک یا زشت نشان داده میشود و از این رو، فرد یا به انجام آن اقدام مینماید یا از انجام آن خودداری میورزد.» (زیدان عبدالکریم، ۱۹۷۵م، ص۷۵)
معنا و مفهوم اخلاق از دیدگاه اسلام
«اخلاق مجموعهای از اصول و ارزشهایی است که رفتار انسان را تنظیم مینماید، و تعالیم وحی آنها را تعیین فرموده و جهت تحقق هدف وجود انسان در کرهی خاکی، اصول و ضوابطی را برای آنها قرار داده است.» (عبدالحلیم محمود، ۱۹۹۰م، ص ۸۵)
امام محمد غزالی در بحث زیبایی راجح به اخلاق میفرماید: «اخلاق، وضعیت و حالت پایدار و استواری در نهان انسان است، که رفتار و کردار آدمی به اسانی – و بدون نیاز به اندیشه و تأمّل – از آن فرمان میگیرد. اگر این حالت و وضعیت به گونهای باشد که کردار و رفتاری که از دیدگاه عقل و شرع شایسته است، از آن سر زند، در این صورت، این حالت و وضعیت به نیک رفتاری قلمداد خواهد شد؛ و اگر کردار صادره از آن زشت باشد، در این صورت، آن حالت به «بدرفتاری» نامگذاری خواهد شد.» (الشرباصی مصری احمد، ۱۳۷۹، ص۱۰)
همچنین امام غزالی میفرماید: «الخُلُق و الخَلق» با هم به کار میروند، گفته میشود: «فُلانً حَسَنُ الخُلُقِ وَ الخَلقِ» یعنی باطن و ظاهر وی نیک وخوب است؛ منظور از «خَلق» همان صورت ظاهری و مراد از «خُلُق» صورت باطنی است.» (الشرباصی مصری احمد، ۱۳۷۹، ص۱۰)
جایگاه و اهمیت اخلاق و قوانین آن در اسلام
هر جامعهای برای برقراری استقرار و ثبات نیاز به برخی ضوابط و قوانین اخلاقی دارد که ضایع شدن آنها باعث پاره شدن نخی میگردد که افراد جامعه را بهم پیوند داده است. در این میان اسلام مجموعهای از قواعد و اصول اخلاقی را در این زمینه وضع کرده که هر فطرت و سرشت پاکی در مقابل آنها به پاس احترام خواهد ایستاد.
همچنین قرآن کریم اساسنامهی اخلاقی برای هر فرد مسلم مقرر نموده تا در تمامی مراحل زندگی شخصی عملاً تطبیق گردد، مسائلی که در ظاهر بسیار شخصی و خاص فرد است ولی در ساختار سلوکی و رفتاری او بسیار مؤثر و بیانگر و تکوین دهندهی شخصیت اسلامی و انسانی او میباشند، مواردی از قبیل:
اجازه گرفتن قبل از دخول بر حوزه دیگران: (النور / ۲۷ ـ ۲۹. النور / ۵۸ ـ ۵۹)، آرام سخن گفتن: (الحجرات / ۲ ـ ۴)، سلام قبل از داخل شدن: (النور / ۶۱)، جواب سلام با عباراتی بهتر از سلام: (النساء / ۸۶)، احترام مجلس: (المجادلة / ۱۱)، سخن شیرین و مؤدبانه: (الإسراء / ۵۳)، اجازه گرفتن قبل از انصراف: (النور: ۶۲).
از بین سورههای بزرگ قرآن کریم که حقایق عقیده، برنامه شریعت، راه و رسم انسانیت، مرام ادب و الفبای اخلاق را در لابلای محتوای خود دارد سورهی «حجرات» میباشد.
خداوند در این سورهی مبارک در کمال صراحت و وضوح به مسلمانان ارشاد میفرماید: «شیوهی زندگی شما با سائر انسانها فرق دارد، یعنی مسلمانان باید در جامعهی بشری اسوه و نمونهی اخلاق الهی و قرآنی باشند، و جامعه اسلامی باید نمادی از عدالت اجتماعی، و در نهایت احترام و ادب با پروردگار عالم، و رسول برگزیدهی او (ص) و در مقابل سایر انسانها باشد. از این رو میتوانیم این سورهی مبارک را «سورهی اخلاق» نامید و این حقیقت را دریافت که درجات ایمان به درجات اخلاق نیک وابسته است چنانچه رسول الله (ص) فرمودهاند:
«أَکْمَلُ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا» (سنن الترمذی) «کاملترین مؤمنان در ایمان خوشاخلاق ترینشان میباشند.»
اخلاق نیکو پیرایهای نیست که بینیازی از آن ممکن باشد، بلکه جزو اصول زندگی است که دین آن را میپسندد و صاحبان آن را محترم میشمارد.
همچنین از ایشان (ص) روایت شده که فرمودند:
«إِنَّ مِنْ أَحَبِّکُمْ إِلَیَّ وَأَقْرَبِکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ القِیَامَةِ أَحَاسِنَکُمْ أَخْلَاقًا» (سنن الترمذی)
«همانا از محبوبترین و نزدیکترین شما در مجلس من روز قیامت خوش اخلاقترین شما میباشد.» (الغزالی مصری، ۱۳۷۸، ص۲۴)
در سایهی نظام اخلاقی اسلام و در آغوش تعلیم و تربیت پیامبر بزرگ اسلام و مکتب و مدرسه قرآن حکیم چنان نسلی تربیت گردید که به نیکوترین صفات و بهترین اخلاق متصف بودند، و از اخلاق پست و عادات زشت و صفات بد رهائی جستند، و توانستند در مدت زمان اندکی این دین بر حق را به اقصی نقاط عالم برسانند.
پیامبر اکرم (ص) از همان ابتدا دعوت دینی، نخستین هدف و غایت بعثت خویش را چنین معرفی نمودند:
«إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» «بدان جهت خداوند مرا به رسالت برگزیده است که مکارم اخلاق را تکامل بخشم و انسان را با اخلاق حسنه بیارایم.» (الغزالی مصری محمد، ۱۳۷۸، ص۱۶)
و در مورد دین و شیوه زندگی خود چنین فرمودند: «الدین المعاملة» «دین تنها و تنها نحوه برخورد و رفتار با دیگران است.»
از این رو میتوان گفت؛ اسلام دین اخلاق پسندیده است، و داعی انسانها به داشتن اخلاقی نیک بر اساس آموزههای وحی بوده، و به تربیت جامعهی اسلامی بر آن علاقمند و مصرّ میآباشد. و خداوند نیز پیامبر خود را چنین تمجید مینماید:
«وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ» (قلم: ۴) «تو دارای خوی سترگ (صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی.»
بدون شک پیامبر اسلام (ص) در میان یاران خود مَثَل اعلای اخلاق نیکویی بود که آنان را به سوی آن دعوت میفرمود، و او پیش از آنکه با پند و اندرزهای حکیمانهاش نهال اخلاق نیکو و رفتار و کردار نیکو را در نهاد یارانش بنشاند، با اخلاق نیکو و سیرت معطر خویشتن این نهال را میکاشت و آنگاه با اب پند و اندرز بارورش میساخت.
اساساً اسلام بدین منظورآمده است تا انسان و بشریت را بسوی زندگی درخشان با فضایل اخلاقی و تربیتهای نیکو با گامهایی گسترده به پیش ببرد.
چه نیکو گفته است احمد شوقی رحمه الله:
«وَ إنَّما الأُمَمُ الأخلاقُ مَا بَقِیَت فإن هُمُ ذَهَبَت أخلاقُهُم ذَهَبُــوا»
«بیگمان آنچه که ملتها را نگه میدارد اخلاق آنهاست هرگاه اخلاق نیکو از میان آنها رخت بربندد، آنان نیز به دنبال آن از میان میروند.»
دیدگاه دیگران در مورد اخلاق
راستی افکار و تصوراتی که امروز در بارهی اخلاق مطرحند، چیست؟
با تحقیق موشکافانه در مورد نظام اخلاقی انسان معاصر خواهیم دید که این افکار از نقطه نظر پایه و اساس، حاوی دو نوع طرز فکر مختلف است:
نوع اول: افکاری است که بر اساس ایمان به خدا و اعتقاد به معاد و زندگی اخروی پایهریزی شده است.
نوع دوم: افکاری بر مبنای تفکرات و نظریاتی غیر از دو اعتقاد مزبور.
در مورد نوع اول باید گفت: بر صاحبان دانش و پاکنهاد پوشیده نیست افکاری که بر اساس ایمان به خدا و زندگی اخروی استوار است طبعاً چنین افکاری بر محور ایمان و اعتقادات مردم نسبت به خدا و روز جزا شکل گرفتهاند و از نظر حدود با مقتضیات آن موافق خواهد بود. امروزه میبینیم که مفهوم دین و اوامر الهی به طور کلی دایرهی بسیار تنگی از شئون زندگی انسانی، را در برگرفته و عبادتهای معدودی به جای آورده و شعارهای معینی به پا میدارند و از حدود معلومی پرهیز کرده و به پندار خویش تمام آنچه را خدا از ایشان خواسته همین امور مزبور بوده و آن نهایت چیزی است که خداوند در دایرهی تنگ زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به آنان امر فرموده است.
در حقیقت همین تصور ناقص و غلط ازدین، مانع اصلی تطبیق قواعد اخلاقی در شؤون مختلف زندگی انسان شده است که خداوند درشرائع و ادیان آسمانی تشریع نمودهاند و سبب کاهش تأثیر آنها در نشاط اجتماع انسانی گشته است.
در نتیجه تمام طوائف بشری و جوامع انسانی از هر هدایت و ارشاد الهی در این زمینه بیبهره مانده و خویشتن را از همه قیود اخلاقی رها ساختهاند. در صورتی که شایسته و ضروری بود، همین ادیان الهی که بشر امروزی اعتقاد به آنها را ادعا میکند اصول اخلاقی را برای جامعه انسانی تنظیم و تبیین میکرد.
همچنین کج فهمی و کوتاهی در عمل به مقتضیات ایمان به خدا و روز و جزا، سبب شده است تا افرادی که میخواهند از قیود و چهار چوب نظام اخلاقی خود را رها سازند به آسانی بتوانند گریزگاه ههایی برای خویش بیابند.
اما افراد متدین و کسانی که از نظر اعتقاد و ایمان به مبدء و معاد وضع بهتری دارند، بیشک مردمی با اخلاق نیکو و نفسهای پاک بشمار میآیند و در میان آنها افراد بسیار نیک رفتار با اخلاق پسندیده و کردارهای نیکو، دیده میشوند.
بزرگترین صدمه و ضرری که این افکار ناقص و خرافی درباره دین و سیستم اخلاقی و مسائل معنوی به جهان بشریت وارد کردهاند این است که مردمان پاک و صاحبان اخلاق و خصال نیک را از میدان زندگی و مبارزه کنار زده و آنها را در گوشههای خلوت و دور از اجتماع منزوی نگاه داشته و در نتیجه میدان برای افراد دیگری که دارای اخلاق و خصال پست و صفات رذیلهاند، خالی گشته و گوی و میدان بدون مزاحمت در انحصارآنها قرار گرفته است. (مودودی ابوالأعلی، بیتا، صص۱۶ – ۱۷)
در مورد نوع دوم:
همانطور که دیده میشود نظام اخلاقی در غرب بر پایه افکار مادی و نفی دین و سکولاریسم تدوین و تنظیم شده و همان کسانی که امروز زمام تمدن بشری را در دست گرفته و آن را مدیریت مینمایند اصول و اندیشههای اخلاقیشان عاری از ایمان به خدا و اعتقاد به روز رستاخیز است و بر پایه ایمان به مبدأ و معاد استوار نمیباشد، بلکه آنان سعی میکنند حدود و آثاری را که در اثر دو اصل عقیدتی مذکور در اخلاق مردم به وجود میآید از مبادی اخلاقیشان جدا کرده و قوانین و دستوراتی غیر از آنچه ادیان آوردهاند تنظیم کنند! کبر و غرور آنان را واداشته تا از خود ابتکارو خلاقیت نشان دهند تا فلسفهی اخلاقی نوینی را به وجود آورند و بینیازی خود را از رهنمودهای الهی در باره اخلاق اعلام نمایند.
اگرچه اکثریت این گروه، ظاهراً معتقد به دینی از ادیان هستند ولی تصور میکنند که دین یک مسئله شخصی بیش نیست و ارتباطی با جوامع بشری نداشته و تنها با فرد سر و کار دارد! به عقیده این گروه دین باید مخصوص احوال شخصیه فرد بوده و تنها منحصر به اعمال و زندگی فردی میباشد، و ادعا میکنند در صورتی که ادیان کمترین نفع و کارایی در امور زندگی انسان ندارند چه ضرورتی دارد که در تدبیر شؤون زندگی به هدایت آسمانی ادیان متوسل شویم و در تنظیم امور اجتماعی از آموزشهای الهی هدایت بجوئیم!؟
دیدگاه اسلام در مورد نظام اخلاقی
این واقعیتی انکارناپذیر است که امروزجهان به طور کلی در معرض تزلزل اخلاقی شدیدی واقع گشته و به آشوب سختی گرفتار آمده و انسان پس از آنکه خویشتن را از خدا و رهنمودهای او بینیاز دانست، بالطبع توانایی علمی و عملی پیریزی اساس محکمی را که آن را زیربنای اخلاقیات فردی و اجتماعی قرار دهد و ساختمان زندگی بهترو مطلوب بر روی آن استوار گرداند، به طوری که اطمینان آور و رضایتبخش باشد، از دست داده است.
بشر امروز هرگز نتوانسته جوابی روشن و قانع کننده برای سؤالات اساسی در زمینه اخلاق پیدا کند و همچنین خیر و نیک مطلقی که سزاوار است هدف زندگی انسان باشد و تمام کوششها و کردارهایش بر محور آن بچرخد و میزان سنجش اعمال خیر و شر باشد و بر اساس آن نیک و بد و صحیح و ناصحیح را بشناسد، به دست آورد.
زیرا انسان مغرور و سرکش امروز خواسته این مسائل را به تنهائی و بدون بهره گیری از برنامه هدایت ربانی حل کند، هرچند به زعم خویش راه حلهائی را پیدا نموده، ولی حقیقت این است موج خطرناک ومهلک انحطاط اخلاقی، که امروز دامنگیر زندگی جوامع بشری شده نزدیک است تمام ارکان تمدن و حیات اورا مورد تهدید قرار دهد و نابود سازد و همه این مشکلات و نابسامانیها در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی انسان امروزی چیزی جز عوارض و دستاوردهای اندیشههای سست و افکار باطل بشری و دین گریزی او نیست.
محمد قطب در زمینه نظام اخلاقی اسلام و مقایسه آن با نظام اخلاقی موجود درغرب چنین میگوید: «به اعتقاد ما غرب فاقد اخلاقی حقیقی و اصیل است. زیرا اخلاقی که در معاملات و زندگی روزمره غربیان دیده میشود، اخلاقی سودجویانه است که هدفش جلب منفعت در زندگی دنیوی است و بس. غربیان از تاجران زیرک یهود که در دو قرن اخیر بر مقدّرات اروپا مسلط شده بودند، آموختند که اظهار دوستی و مهربانی با «مشتری»، راستی با وی و امانت در رفتار موجب دوام بیشتر بازار و سودشان میباشد تا فریب و دروغ و خلف وعده و.....
لذا خود را به این اخلاق سودآور عادت دادند و فرزندانشان را هم با این اخلاق به خوبی بار آوردند که تلاشی حقیقی، بررسی شده و منظم برای آن به عمل آورده شده و میشود، و عملاً در متن زندگی مردم خوشسیما و نیکو مینماید.
ولی اخلاق در اسلام – در صورت صحیحش – ارزشهای حقیقی اصیلی است که نه هدف آن سود مادی است و نه بر اساس آن استوار است. و هدفش تنها وفا به «عهد» بسته شده با خداوند استو بر اصل «عبادت» خدا استوار است. و همچنین جزو ارزشهای اصیل مربوط به تمدن به حساب میآید چون دارای رنگ «انسانیت» است بدون اینکه به جنس یا رنگی منحصر و محدود شده باشد این اخلاق از انسان به اعتبار اینکه انسان – مؤمنی – است صادر میشود و برای «انسان» است حتی اگر بدان چه مسلمانان به آن ایمان دارند، ایمان نداشته باشد.» (قطب محمد، ۱۳۷۹، صص ۲۰۰ – ۲۰۲)
بنابراین میتوان با شهامت و قطعیت بر پایه تحقیق و کاوش علمی و اعتراف همه روشنفکران منصف ادعا کرد تنها قوانینی که صلاحیت دارند زیربنای تدوین نظام اخلاقی قرار گیرند، تعالیم هدایتبخش اسلام است.
اسلام پاسخهای قانعکنندهای را در بارهی تمام پرسشهای اساسی و اصلی فلسفهی اخلاق ارائه کرده و ضعف و سستی و تناقضاتی که در پاسخهای پیروان فلسفههای مختلف اخلاقی مشاهده میشود، در هیچکدام از پاسخها و راه حلهای اسلامی وجود ندارد.
اسلام با تدوین نظامی پویا در مورد اخلاق، در پی پایهریزی جامعهای پارسا و با تقواست که حرکات و سکنات آن برای رسیدن به اوج ارزشهای اخلاقی و ایدهآلگرایی است. جامعهای که بشریت میتواند با دیدن آن پروردگار و خالق خود را بشناسد.
ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام
قرآن کریم ضمن معرفی مفاهیم و ارزشهای عمومی اخلاق در دو مرز نور و ظلمت مانند؛ خوبی و بدی، حق و باطل، زشتی و زیبایی، تقوی و پرهیزکاری، زهد و پارسائی، عدل و انصاف، استبداد و ظلم، از ویژگیهای اخلاقی اسلام سخن گفته، فرق آن را با مکاتب اخلاقی دیگر تبیین نموده، فهم و درک درست و علم و دانش، کردار نیک و گفتار نیکو، را به عنوان روشهایی که ارزشهای اخلاقی را در جامعه پیاده میکنند معرفی کرده، و به شدت با عناصر ویرانگر اخلاقی چون؛ خواهشات نفسانی، شیطان و اهریمن خرابکار، دنیاپرستی و مادیگری در ستیز است.
ویژگیهای ممتاز نظام اخلاقی اسلام عبارتند از:
الف) شمولیت
نظام ارزشی و اخلاقی اسلام، نظامی فراگیر، عام و شامل است. هر محققی اگر پژوهش سادهای در میان کتب اخلاقی داشته باشد، به خوبی در مییابد که دایره ارزشها در بسیاری از مکتبها تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزشهای اخلاقیای است که در محیط اجتماعی مطرح میشود. در بسیاری از مکاتب یا مسأله ارتباط انسان با خدا مطرح نمیشود و یا منحصراً تمامی ارزشها را در ارتباط انسان با خدا مطرح میکنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش میدانند. اما در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید، مورد نظر قرار گرفتهاند، ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بینالملل، ارزشهای ثابت و معینی دارند؛ یعنی هیچ مسألهای از مسائل زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزشهای اخلاقی اسلام قرار نگیرد.
بنابراین نظام اخلاقی اسلام همهی عرصههای حیات انسان را در بر میگیرد. برخی از ادیان جهان نظام اخلاقی خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود کردهاند. این ویژگی تکلیف اخلاقی افراد را در عرصههای دیگر نامعلوم میگذارد. در حالی که اسلام به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت اخلاقی خود میگیرد.
دکتر یوسف قرضاوی (1926- ) در مورد شمولیت نظام اخلاقی اسلام چنین میگوید: «اخلاق اسلامی نه آن چیزی است که نزد برخی مردم با عنوان «اخلاق دینی» معروف بوده و در به جاآوردن مراسم عبادی، پرهیز از خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب و اینگونه موارد خلاصه میشود و دیگر تمام. بلکه اخلاقی است که تمام زندگی را با جوانب و زمینههای گوناگونش در دورن خود جای میدهد.
اخلاق در اسلام به تک تک جوانب گوناگون زندگی انسانی، اعم از: روحی یا جسمی، دینی یا دنیوی، عقلی یا عاطفی، فردی یا اجتماعی اهتمام جدی ورزیده و پیشروترین شیوهی رفتار درست و برخورد والا را برای هرکدام از آن جوانب ترسیم کرده است. آنچه را مردم در زمینهی اخلاق به اسم دین، فلسفه یا عرف اجتماعی، پراکنده و جدا ساختهاند، قانون اخلاقی اسلام به صورت هماهنگ و یکپارچه گرد آورده و بر آن افزوده است.
۱- نمونههایی از اخلاق اسلامی مربوط به فرد در تمامی ابعاد زندگی فردی:
(الف) در بعد جسمی که ضرورتها و نیازهای ویژه دارد. مانند این فرموده خداوند:
«کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا» (الأعراف: ۳۱) «بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیادهروی نکنید.»
و نیز فرمودهی پیامبر (ص): «مسلماً بدنت هم بر تو حقی دارد» (رواه بخاری و مسلم)
(ب) در بعد روانی که دارای احساسات، انگیزهها و علاقههای خاص خود میباشد:
«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» (الشمس: ۹ – ۱۰)
«کسی رستگار و کامیاب میگردد که روان خود را پاکیزه و پیراسته دارد و آن را رشد دهد، و کسی نومید و ناکام میگردد که آن را خاموش و آلوده کند.»
(ج) و از نظر فکری که استعدادها و محدودیتهای خود را دارد. قرآن میگوید:
«قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (یونس: ۱۰۱)
«بگو نیک بنگرید و بیندیشید که چه چیزهایی در آسمآنها و زمین است.»
۲- و برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به خانواده هستند:
(الف) مانند چگونگی روابط بین همسران:
«وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا» (النساء: ۱۹)
«و با زنان خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت کنید، و اگر هم از آنان (به جهاتی) کراهت داشتید (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا که چه بسا از چیزی بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبیِ فراوانی قرار بدهد.»
(ب) و روابط میان والدین و فرزندان:
«وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا» (الأحقاف: ۱۵) «ما به انسان دستور میدهیم که به پدر و مادر خود نیکی کند.»
(ج) در مورد ارتباط میان نزدیکان و خویشاوندان:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ » (النحل: ۹۰)
«خداوند به دادگری، نیکوکاری و بخشش به نزدیکان و خویشاوندان دستور میدهد.»
۳- و برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به جامعه میباشد:
(الف) در مورد روش برخورد و تشریفات اجتماعی، مانند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (النور: ۲۷) «ای مومنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید؛ این کار، برای شما بهتر است تا پند بگیرید!»
(ب) در زمینهی اقتصاد و داد و ستد جامعه:
«وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ» (المطففین: ۱ – ۳)
«وای به حال کاهندگان و خیانتورزان، کسانی که وقتی (در معامله) برای خود میپیمایند (یا وزن و متراژ مینمایند) به تمام و کمال و افزون بر اندازهی لازم دریافت میدارند. و هنگامی که (در معامله) برای دیگران میپیمایند یا وزن میکنند (و یا متراژ مینمایند) از اندازهی لازم میکاهند.»
(ج) در زمینهی سیاست و نظام قضایی جامعه:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ» (النساء: ۵۸)
«بیگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور میدهد که امانتها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده، و چیزهایی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین دانستهاند) به صاحبان امانت برسانید، و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید اینکه دادگرانه داوری کنید.»
۴- برخی دستورات اخلاقی اسلام در بارهی جانوران غیر عاقل مانند حیوانات و پرندگان میباشد. همانطور که در حدیث آمده است:
«در رفتار با حیوانات زبان بسته از خدا بترسید، در بارکشی و سواری، و تأمین خوراک، منصفانه و به طور شایسته با آنها برخورد کنید.» و در حدیث دیگری آمده است: «نیکی به هر جانوری دارای پاداشی ویژه میباشد.» (القرضاوی، ۱۹۸۹م، صص۱۱۷ – ۱۲۰)
بدین ترتیب گستردگی و جامعیت اخلاق اسلامی از لحاظ موضوع و محتوای آن به خوبی آشکار میگردد، اما اگر به فلسفه و مرجع الزامکننده اخلاق اسلامی بنگریم، بازهم با ویژگی «فراگیری» روبرو میشویم.
خداوند اسلام را به عنوان برنامه همگانی و جاویدان قرار داده است، و اسلام برنامه راهگشای خداوند است برای تمام مردم از تمام ملتها، طبقات، افراد و تمامی نسلها. استعدادها، تواناییهای روحی، فکری و وجدانی مردم رنگارنگ و گوناگونند و تمایلات و آرمانها و میزان جدیت انسانها غیر یکسان و متفاوتند. بر این اساس، اندیشهی اخلاقی اسلام، آنچه را که گروههای دینی و مکاتب فلسفی – آرمان گرایی و واقعنگری – به صورت گزینشی جدا ساختهاند، در زیر چتر دیدگاه اخلاقی و تفسیر خود از مرجع بایدهای رفتاری، گردآوری نموده است، زیرا همهی آنچه این مکاتب و اندیشهها گفتهاند ناصواب و کژ نیست، همچنانکه تماماً درست و پذیرفتنی هم نیست، بلکه عیب هر اندیشهای، یکسویهنگری و غفلت از جنبههای دیگر، و گزینشیبودن دیدگاه آن میباشد؛ و این یکسویهنگری، البته لازمهی تفکر انسانی و همدوش با وفای آن است، تفکری که محال است بتواند در مورد هیچ مسألهای رویکردی جامع و فراگیر داشته باشد که تمامی زمانها و مکانها، نژادها و افراد، و شرایط و جوانب را در بر گیرد. این چنین نگرشی البته نیازمند احاطه و توانایی خداوندی است آگاه و حکیم.
پس جامعبودن و فراگیری دیدگاه اسلام، دیگر جای شگفتی ندارد، چرا که نه دیدگاهی بشری بلکه وحی و پیام کسی است که از کم و کیف هر چیزی آگاهی کامل دارد.
بنابراین، خداوند قوانین و حکمتهایی در این دین به ودیعت نهاده است که هر آرزو و اشتیاق سنجیدهای را سیر، هر صاحبنظری را قانع، و با هر تجدد و پدیدهی نوینی هماهنگی میکند، لذا آرمانگرایی که به خاطر خودِ نیکی، به نیکیها گرایش دارد، در نظام اخلاقی اسلام چیزهایی خواهد یافت که حس آرمانگرایی وی را اشباع خواهند کرد؛ و آنکه به معیار سعادت باور دارد، در اندیشهی اسلامی قوانینی خواهد یافت که سعادت خود و جامعهاش را عملی خواهند ساخت، و آنکه معتقد به مقیاس منفعت – فردی یا اجتماعی – است، هدف خود را در اسلام محقق خواهد یافت، و کسی که به پیشرفت به سوی کمال ایمان دارد، در آن قوانینی خواهد یافت که مقصودش با آنها عملی خواهد شد، و کسی که دغدغه سازگاری با جامعه را در دل دارد، جامعهگرایی وی هم در اسلام برآورده خواهد شد، حتی کسی که معتقد به اهمیت لذتهای حسی است، میتواند در نعمتهای مادی و حسی که خداوند در بهشت برای مؤمنین تدارک دیده است، مقصود خود را بیابد:
«وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ» (الزخرف: ۷۱)
«هرچه دل بخواهد، و هرچه چشم از آن لذت ببرد در بهشت وجود دارد.»
و بدین ترتیب گوشها، سرودها و آوازهای محبوبشان را خواهند شنید، و دلها به آرامشی که در آروزی آن هستند، خواهند رسید.
ب) انسجام درونی
به مجموعهای «نظام» گفته میشود که تمامی اجزاء و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست؛ مثلاً در نظامهای متفاوت، متغیرهایی از قبیل پول داشتن، علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقی میکنند، در حالی که بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یک مجموعه ساختگی است. از طرف دیگر، طرح ارزشهای جدید و طرد سایر ارزشها به طور مداوم و تغییر و تحول پیوسته و همیشگی در این مکاتب، از این واقعیت پرده بر میدارد که مجموعه ارزشی آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاک معقول و منطقی نیز ندارد، بلکه تابع میل و هوس مردم است، اما بین ارزشهای اسلامی آن چنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که میتوان این مجموعه را به صورت درختی ترسیم کرد که دارای ریشهای قوی و مستحکم و تنهای قدرتمند است. این درخت دارای شاخههای اصلی و فرعی است و جهت حرکت تمامی آنها نیز به سمت بالا است. (شریفی، ۱۳۸۴، ص ۴۵)
ادامه دارد ...
نظرات
محمد
13 تیر 1392 - 09:36برای اینکه بدانیم جایگاه اخلاق در اسلام، به راستی در کجاست، باید به زندگی عملی داعیان راستین اسلام در این روزگار غربت اسلام، بنگریم و حقیقتا آنان را الگوی خودمان قرار دهیم. افرادی مانند: سید قطب، حسن البنا، محمد قطب، شیخ محمد عبده و کاکه احمد مفتی زاده .